به گزارش میراثآریا به نقل از روابطعمومی پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری، افسانه احسانی پژوهشگر عروسکهای بومی در این نشست که روز شنبه 22 مهرماه، موضوع کودکان دیروز مادران امروز را به بحث نهاد و درپاسخ به این پرسش که آیا عروسکهای بومی که از حافظه تاریخی مادران و مادربزرگها یا همان کودکان دیروز باززندهسازی شدهاند مورد توجه و علاقه کودکان امروز قرار میگیرد یا نه؟ گفت: هدف اصلی ما در بقچه ایرانی که از حدود سال ۸۴ ایده باززندهسازی و ذائقهسازی عروسکهای بومی را پیش میبریم آشتی با هویت و عناصر فرهنگی گروههای انسانی مختلف در اقسام نقاط ایران بوده است.
او تصریح کرد: ما معتقدیم ابتدا نیاز است کودکان دیروز کودکی خود را یادآوری کنند و با هویت و اصالت خود آشتی کنند تا بتوانند فرزندان باهویتی داشته باشند در این مسیر و به مرور کودکان امروز با پیشینه و ریشههای خود آشنا خواهند شد و همچون مادران و مادربزرگهایشان عروسک هایی روی ریل زنجیره اجدادی خود با خلاقیت و توانمندیهای خود خلق خواهند کرد.
هویت، کودکی و خاطرههای قومی
در ادامه علیرضا کرمانی جامعهشناس، نویسنده، مترجم و پژوهشگر حوزه مطالعات کودکان با تشریح موضوع هویت، کودکی و خاطرههای قومی گفت: هویت در دنیای مدرن ماهیتی مرزی و تکه پاره پیدا کرده است.
او با بیان اینکه منابع شکلدهنده هویت در دنیای مدرن یا به کلی فرو پاشیدهاند یا ناکارامد شده اند، تصریح کرد: از اینرو به نظر میرسد که با بحران هویت مواجه هستیم، این بحران برای کودکان که در سطحی بسیار عمیقتر و گستردهتر با فضای مجازی در گیرند، بسیار جدیتر و خطرناکتر است زیرا آنها باید هویتی محلی جهانی داشته باشند و این از طرفی با مقاومت دنیای سنتی روبهروست و از طرفی مورد حمله فرایندهای جهانی شدن قرار دارد.
کرمانی اظهار کرد: میراث طبیعی و خاطرههای قومی بخشی از منابع شکلدهنده هویت هستند که هنوز کارایی و اعتبار خود را از دست ندادهاند، از این رو به نظر میرسد که میراثفرهنگی بنا بر ماهیت بینالمللی که امروز پیدا کردهاند از طرفی میتواند منبعی برای تولید هویت محلی جهانی و از سوی دیگر ظرفیتی برای ایجاد صلح در بین ملتهای امروزی باشد.
عروسک، آیین و فرهنگ کودکی
مریم قاسمپور پژوهشگر حوزه کودک، مفهوم عروسک، آیین و فرهنگ کودکی را به بحث نهاد و گفت: برگزاری آیین به قدمت انسان متفکر برمیگردد، آنزمان که بر دیوارهای غار، تصاویر حیوانات را نقش میکرد و با سنگ و نیزه به شکاری خیالی میپرداخت.
او تصریح کرد: همچنین آیینهایی برای دفع بلایای طبیعی، غلبه بر ترسها، آرزوها و جادوها. بصورت کهن الگویی درآمدند که زیسته نیاکانمان بودهاند. دینها و دولتهای زیادی تغییر یافتند اما آیینها با اندک تفاوتی به حفظ هویت خود ادامه دادند.
این پژوهشگر با بیاناینکه زیبایی برگزاری آیین در اجرای دسته جمعی آن است و برای آیینهای مختلف آوازها،حرکات،غذاها و گاها لباس و عروسکهای مختلف ساخته میشدند، عروسکهای که واسطه میشدند بین انسان و الهگان،و کودکانی آنها را میساختند که خود جزئی از آیین بودند.
قاسمپور گفت: در دنیای مدرن کنونی که اسطوره و افسانه کمرنگ شده و بیشتر آیینها به فراموشی سپرده شدهاند، کودکانمان دور از هویت فرهنگی و تاریخی سرزمینشان مبهوت در دنیای بیرحم و خالی از تفکر رازآمیز اسطورهای کودکیشان را طی میکنند.
او تصریح کرد: بازخوانش ادبیات کهن،اسطورهها و افسانه میتواند دریچهای برای رشد تفکر خلاق کودکان ، حفظ هویت و ساخت دنیایی بهتر باشد.
کودکی، فرهنگ و میراث طبیعی
رضا تسلیمی طهرانی جامعه شناس و عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر وارتباطات در این نشست با بیاناینکه در مورد رابطه فرهنگ و کودکی دیدگاههای مختلفی به چشم میخورد، گفت: جریان مسلط در جامعهشناسی (نظریات ساختی-کارکردی و تعامل گرایی نمادین) کودک را مانند «لوح سفیدی» در نظر میگیرد که محیط اجتماعی میتواند او را به هر شکل دلخواه درآورد و متناسب با اهداف و خواستههای خود قالبریزی کند.
او افزود: در برابر، یافتههای گوناگون علوم مختلف حاکی از آن است که کودک به هیچ وجه «لوح سفید» نیست و از خصوصیات ذاتی و ژنتیکی مشخصی برخوردار است که شخصیت، افکار و رفتارهای او را از دیگران متمایز میسازد، در این راستا، اگرچه فرهنگ به عنوان بخش مهمی از محیط بیرونی بر کودک تاثیرگذار است اما تنها در تعامل با عوامل زیستی است که می تواند مورد توجه قرار گیرد.
تسلیمی طهرانی اظهار کرد: بر این اساس میتوان گفت فرهنگ از نقش و کارکرد 2گانهای در مواجهه با کودک برخوردار است؛ فرهنگ از یک سوی کودک را توانا میسازد و از سوی دیگر او را محدود میکند. فرهنگ مانند یک جعبه ابزار است که ابزارهای گوناگون و مشخصی را در بر دارد. کودک میتواند با استفاده از این ابزارها به امور مختلف بیاندیشد و اعمال متفاوتی را انجام میدهد، افکار و اعمالی که میتوانند در بهترین حالت با تواناییها و استعدادهای ذاتی او سازگار و همراستا باشند و در بدترین وضعیت با شخصیت و قابلیتهای زیستی او در تضاد قرار گیرند و مانع رشد و پرورش آنها شوند.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر وارتباطات با طرح این پرسش که، چگونه میتوان ارزشمندی طبیعت و دوستی و حفاظت از آن را در کودکان برجسته کرد؟ گفت: به یقین آموزش رسمی و تاکید مستقیم بر نگهداری از میراث طبیعی از سوی والدین و نهادهایی چون مدرسه نه تنها کارساز نیست بلکه در بسیاری موارد میتواند به نتایج معکوس منجر شود. در برابر، تنها راه ایجاد ارتباط پایدار کودک و طبیعت، فراهم کردن امکان حضور کودک در طبیعت و بازی رها و آزاد او در فضاهای طبیعی است.
این جامعه شناس تصریح کرد: اگر کودک خود به نحو مستقیم و بیواسطه به تجربه طبیعت بپردازد و لذت بازی در طبیعت را احساس کند احتمال کمتری دارد که به دوست ارزشمند خود آسیب رساند، به بیان دیگر، کودک باید تا جای ممکن با طبیعت آمیخته شود تا خود را بخشی از طبیعت بداند، نه آنکه خود را موجودی مستقل از طبیعت و به تعبیر مارکس «بیگانه از طبیعت» متصور شود وکودکانی که با جان و دل با طبیعت انس بگیرند و با «اخلاق مراقبت» آمیخته شوند در آینده مدیران، مهندسان و معمارانی خواهند بود که بیش از هر چیز به طبیعت اولویت می دهند.
معرفی پوشاک کودکان ایرانی از دوره قاجار
در ادامه این نشست، علی گلشن نویسنده کتابهای کودک و نوجوان، در معرفی پوشاک کودکان ایرانی از دوره قاجار تا امروز با نمایش تصاویری از عکسهای کودکان در کنار بزرگسالان در دوره قاجار تصریحکرد: مرزی میان پوشاک بزرگسالان و کودکان وجود نداشته و پوشاک کودکان دقیقا برگرفته از پوشاک بزرگسالان بود.
او افزود: جنس لباس کودکان در اقشار مختلف یکسان نبوده و کودکان ثروتمند معمولا لباسهایی از جنس مخمل، اطلسی، زربافت، قلمکار و ...بر تن میکردند که با انواع مختلفی از زیورآلات و بازوبند، پیشانی بند و.... تزئین شده بود، کودکان طبقات پایین جامعه نیز معمولا از کفش استفاده نمیکردند و با پای برهنه در کوچه و خیابان میگشتند.
گلشن اظهار کرد: دختران از سن 4 یا 5 سالگی چادر بر سر میکردند و کم کم آموزش میدیدند که چگونه باید از آن استفاده کنند، در دوره قاجار نوزادان کلاه و بند قنداق مخصوص به خود داشتند که جنس آن معمولا از پارچههای ململ و ظریف بود که با سکهها و مهرههای رنگی تزیین و به عنوان چشم زخم به لباس نوزاد آویخته میشد.
نویسنده کتابهای کودک و نوجوان گفت: در میان اقوام ایرانی کودکان به روال دوره قاجار لباس بزرگسالان را میپوشیدند و تنها در میان قوم ترکمن مشاهده شده که کودکان دارای انواعی از کلاه و پیراهنهای دخترانه و پسرانه هستند، در لارستان نیز پسر بچههای دارای لباسی مخصوص از جنس پارچه اطلس گل ابریشماند.
کودک، آیین و فرهنگ
پوپک عظیمپور عضو هیات علمی دانشگاه تهران در تشریح مبحث کودک، آیین و فرهنگ به معرفی عروسکهای طلب باران و آفتابخواهی پرداخت و گفت: بنا به وضعیت اقلیمی ایران که به خشکی و کم آبی گرایش دارد، برپایی آئین طلب باران در هنگام خشکسالی و کمآبی در هر گوشه و ناحیه از سرزمین ایران به لحاظ تنوع اقوام، زبان، نژاد، صفات خاص خود را دارا است و پروسه وقوع آیینها، تنوع و تفاوت های فراوانی را در بر میگیرد.
او با بیان اینکه آیینهای بارانخواهی با حضور عروسکهای بارانساز کمابیش با کیفیت مشابهی به اجرا در میآیند تصریحکرد: این عروسکها دست ساختههای کودکان پاک و معصومی هستند که با خواندن شعرهایی برای بارش باران به درب منازل میروند، بزرگترها نیز آبی بر سر و صورت عروسک میپاشند یا با دادن هدایا کودکان را شاد میکنند و پس از به جای آوردن مراسم نماز و دعای همگانی عروسک را در مجاورت آب یا مکان مقدس قرار میدهند.
عظیمپور افزود: عروسکهای تمنای باران دارای الگوی سادهای هستند؛ شامل 2 چوب که به شکل چلیپا به هم بسته میشوند و لباسی دخترانه همراه با تزئینات خاص هر منطقه و گاه نیز فقط پارچههایی به آن آویزان میشود، در مناطق گیلان و آذربایجان برای ساخت عروسک از قاشق های چوبی استفاده میشود که پوششی زنانه برایش دوخته و به صورت دختر بچهای تزئیناش میکنند.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران در تشریح ویژگیهای عروسکهای آفتابخواهی نیز گفت: در مناطقی که بارش باران بیش از اندازه است برای بقای زندگی کشاورزان و دامداران عروسکهای تمنای آفتاب ساخته میشود و همراه با آواز خوانی دسته جمعی مراسم طلب آفتاب به اجرا در میآید.
این پژوهشگر حوزه آیین و نمایش عروسکی تصریحکرد: یکی از عروسکهای آفتابخواهی شمال کشور «کَتیره گِی» به معنای (کتیره = کفگیر و گیشه = عروس) عروس کفگیری است؛ در مناطقی که به انتظار بند آمدن باران هستند با بستن چند روسری و پارچه بر روی کفگیری آنرا به صورت عروسی درآورده و یکنفر از سادات «کتیره گیشه» را نگه داشته و به همراهی چند نفر به در منازل میروند و کسی که عروس کفگیری را در دست دارد اشعار مربوط به طلب آفتاب را میخواند.
عظیمپور افزود: گاهی به جای کفگیر، پسر نوجوانی لباس کهنه و مندرس میپوشد، حصیری که به آن زنگولههای متعدد وصل میشود را به پشتش آویزان میکند و به در منازل میرود و همراه با خواندن اشعاری برای بند آمدن باران و پدیدار شدن آفتاب از صاحبخانه هدایایی را میگیرد، این عروسک نیز گاهی برای طلب باران در برخی مناطق به کار گرفته میشود.
انتهای پیام/
نظر شما